به کدام توصیه‌های غذایی برای سلامتی نباید توجه کرد؟

5/5 - (1 امتیاز)
به کدام توصیه‌های غذایی برای سلامتی نباید توجه کرد؟
123
تاریخ انتشار: 7 دی 1404 | 7 دی 1404
0 دقیقه
0 نظر

در صفحات مربوط به سلامتی و سبک زندگی در روزنامه‌ها و مجلات عمومی، سال‌ها است که آزمونی بی‌پایان در حال اجراست: آیا این یا آن ماد غذایی سرطان‌زاست؟ تبِ پیشگیری از سرطان از طریق نوع و نحوه مصرف مواد غذایی یکی از نمونه‌های آشکار فضایِ پر از هراس و هشداری است که متخصصان رسانه‌ای تغذیه ایجاد کرده‌اند. فضایی که در موارد بسیاری با استفاده از تحقیقات علمی، روایت‌هایی شبه‌علمی تولید می‌کند.

با ما در این مطلب از دارو دات کام همراه باشید تا به این پرسش پاسخ دهیم که به کدام توصیه‌های غذایی برای سلامتی نباید توجه کرد؟

چرا تغذیه دغدغه‌ای همگانی شده؟

کتاب علم بد، فصل ششم، نوشته بن گُلدِکِر می‌گوید: غذا، بی‏‌تردید، به دغدغه‌ای همگانی تبدیل شده است. مجله‌ها وارد پروژه هستی‌شناختیِ عجیبی شده‌اند که می‌خواهد با دقت تمام همه اشیای بی‌جان دنیا را بررسی کند تا ببیند کدام‌یک سرطان‏‌زا هستند یا کدام‌یک سرطان‌زا نیستند. در بطن این پروژه، چند باور بی‌اساس و تکرارشونده وجود دارد، سوءبرداشت‌هایی اساسی از شواهد علمی که با بسامدی شگفت‌انگیز تکرار می‌‏شوند.

هرچند بسیاری از این اشتباهات را روزنامه‌‏نگاران مرتکب می‌شوند، فعلاً کاری به آن‌ها نداریم. تمرکز ما روی «تغذیه‌درمانگرها»ست، اعضایی حرفه‌ای و نوپا که برای توجیه وجود خود ناگزیر باید فضایی تجاری خلق کنند. برای این کار، آن‌ها باید رژیم غذایی را پیچیده و مبهم جلوه دهند و شما را متکی به خودشان بار بیاورند. حرفه آن‌ها بر پایه چند خطای بسیار ساده در تفسیر متون علمی بنا شده است: آن‌‌ها نتایج به‌دست‌آمده در آزمایشگاه‎ را فوراً به انسان‌ها تعمیم می‌دهند؛ از «داده‌های مشاهده‌ای» «نتیجه‌گیری مداخله‌ای» می‌کنند؛ اطلاعات موردعلاقه‌شان را گلچین می‌کنند و درنهایت، به تحقیقاتی استناد می‏‌کنند که انگار اصلاً وجود خارجی ندارند.

مرور این سوء‌برداشت‌ها از شواهد علمی ارزشش را دارد، زیرا نشان می‌‏دهد مردم چگونه دچار کج‌فهمی می‏‌شوند، ضمن این که در آینده شما را در برابر انواع جدید چرندیات مقاوم می‌‏کند. دو نکته هست که باید به‌روشنی بیان کنم: اول این که، من چند مورد خاص را مثال می‌زنم، اما این موارد مشتی از خروارند؛ می‏‌توانستم مثال‌های بیشتری هم بیاورم. قصد توهین به کسی را ندارم و نباید تصور کرد که این افراد از سایر متخصصان تغذیه متمایز هستند، با این که مطمئنم بسیاری از افرادی که اینجا درباره‌‏شان صحبت شده احتمالاً هرگز متوجه نخواهند شد که کجای کار را اشتباه کرده‌اند.

نکته دوم این است که من قصد ندارم توصیه‌های ساده، منطقی و سالم درباره تغذیه را مسخره کنم. یک رژیم غذایی سالم و ساده، مثل سایر ابعاد سبک زندگی (که احتمالاً خیلی‌هایشان از خود رژیم مهم‌ترند، فقط در روزنامه‌ها نمی‌‏آیند)، بسیار مهم است. اما «تغذیه‌درمانگرهای رسانه‌‎ای» فراتر از شواهد صحبت می‌کنند: معمولاً هدفشان فروش قرص است؛ گاهی ترویج رژیم‌های عجیب‌وغریب یا بیماری‌های جدید یا ایجاد وابستگی در شما؛ اما همیشه هدف اصلی‎شان این است که برای خودشان بازاری بسازند که آن‌ها کارشناسش باشند و شما فردی گیج و ناآگاه.

چهار خطای کلیدی

۱.آیا این داده‌ها واقعاً وجود دارند؟

شاید در میان باورهای غلط این مورد از همه پیش پاافتاده‌تر باشد و در کمال تعجب، خیلی وقت‌ها در جاهای معتبر هم دیده می‌شود. مثلاً مایکل فن‌اشتراتن در شبکه بی‌بی‌سی ظاهر می‌شود و در مورد «فکت‌‌ها» حرف می‏‌زند؛ پرحرارت، قاطع و تاحدودی از بالا به پایین.

برنامه با این جمله شروع می‌‏شود: «اون زمان که مایکل فن‎اشتراتن شروع به نوشتن درباره قدرت جادویی و شفابخش آبمیوه‌‎ها کرد، بهش می‌گفتن دیوونه. اما حالا به چهره روز تبدیل شده» (در دنیایی که خبرنگاران ظاهراً درکی از علم ندارند، جالب است که «دیوانگی» و «چهره روز بودن» در دو سر طیف قرار می‏‌گیرند).

فن‌اشتراتن به گزارشگر یک لیوان آبمیوه تعارف می‌‎کند و با خنده می‏‌گوید «این لیوان دو سال به عمرتون اضافه می‏‌کنه!»، بعد لحنی جدی به خودش می‏‌گیرد و اصلاح می‌کند: «خب اگه بخوام راستشو بگم، شش ماه!». می‏‌گوید «یه تحقیق جدید که همین هفته پیش تو آمریکا منتشر شده نشون می‏ده که خوردن انار و آب‌انار می‌تونه از پیری و چین‌وچروک جلوگیری کنه».

اگر کسی این برنامه را تماشا کند، احتمالاً فکر می‏‌کند اخیراً تحقیقی در آمریکا منتشر شده که نشان می‌‏دهد انار از پیری جلوگیری می‏‌کند. اما اگر در وب‌سایت «مدلاین» که برای جست‌وجوی مقالات علمی پزشکی استفاده می‏‌شود، دنبال چنین مقاله‌‎ای بگردید، چیزی پیدا نمی‌شود، یا حداقل من پیدا نکردم.

شاید فقط یک بروشور تبلغیاتی برای صنعت انار باشد. در ادامه می‌‏گوید «یه گروه جراح پلاستیک روی زنانی که قبل و بعد از عمل، انار یا آب‎‌انار خورده بودن تحقیق کردن. نتیجه این بود که دوران نقاهت و عوارض عملشون نصف شد و هیچ چین‌وچروکی نداشتن!». تأکید می‏‌کنم، این یک ادعای بسیار صریح و مشخص درباره تأثیر انار روی جراحی است، و باز هم تأکید می‏‌کنم که چنین تحقیقی در پایگاه‌های مطالعاتی پیدا نمی‏‌شود.

پس آیا می‌‎شود این برنامه را به دروغگویی متهم کرد؟ نه کاملاً. من از قریب به اتفاق متخصصان تغذیه دفاع می‏‌کنم و می‌‎گویم که آن‏‌ها نه تجربه آکادمیک کافی دارند، نه سوءنیت و نه حتی توان ذهنی لازم برای فریب عمدی. هنری فرانکفورت، فیلسوف و استاد دانشگاه پرینستون، در مقاله معروفش با عنوان «درباب چرندیات» به‌تفصیل به این موضوع می‌‎پردازد.

طبق دیدگاه او، «چرندگویی» نوعی کذب است که با دروغگویی فرق دارد: دروغگو حقیقت را می‌‏داند و به آن اهمیت می‏‌دهد، اما عمداً دیگران را گمراه می‏‌کند، راستگو حقیقت را می‌داند و می‏‌خواهد آن را به دیگران اعلام کند، اما چرندگو اصلاً برایش مهم نیست واقعیت چیست، فقط می‏‌خواهد دیگران را تحت تأثیر قرار دهد.

از نظر من فن‌اشتراتن در گروه «چرندگوها» قرار می‌‏گیرد. بی‌انصافی نیست که این یک نفر را مثال می‌زنم؟ شاید. ولی در تحقیقات میدانی زیست‌شناسی، مربعی به اسم «کوادرات» را تصادفی روی زمین می‌اندازند و موجوداتی را که زیرش می‌افتند بررسی می‌کنند. روش من هم در مورد تغذیه‌‎‏درمانگرها همین بوده و تا وقتی که دپارتمان «مطالعات شبه علم» و لشکری از دانشجویان دکترا نداشته باشیم که با روش‌های علمی و آماری بررسی کنند چه کسی از همه بدتر است، هرگز جواب این سؤال را پیدا نخواهیم کرد. فن‌اشتراتن به نظر آدم خوب و مهربانی است. اما بالاخره باید از یک جا شروع کنیم.

۲. مشاهده یا مداخله؟

آیا بانگ خروس باعث طلوع خورشید می‌‏شود؟ نه. آیا فشردن کلید برق اتاق را روشن می‏‌کند؟ بله. اتفاق‌ها ممکن است هم‌زمان بیفتند، اما این دلیل محکم و کافی برای اثبات رابطه علت و معلولی نیست. با این حال، همین نوع شواهد است که متخصصان تغذیه در رسانه‌ها به آن استناد می‏‌کنند و این دومین اشتباهی است که ما به آن می‌‏پردازیم.

روزنام دیلی میرر آنجلا داودن را «برترین متخصص تغذیه بریتانیا» معرفی می‌کند، این در حالی‏ است که انجمن تغذیه او را به‌خاطر ادعای بی‏‌اساسی که در رسانه‌ها مطرح کرده بود به باد انتقاد گرفته بود. در اینجا مثالی متفاوت و جالب از داودن آورده شده: نقل‌قولی از ستون او در روزنامه دیلی میرر که در آن راجع‌ به تأثیر برخی خوراکی‌ها در محافظت از پوست در برابر آفتاب نوشته بود: «سال ۲۰۰۱ در استرالیا تحقیقی انجام شد که نشان می‌‏داد روغن زیتون (در ترکیب با میوه‌ها، سبزیجات و حبوبات) می‌تواند از چروک‌شدن پوست جلوگیری کند. برای مصرف بیشتر روغن زیتون، از آن در سس سالاد استفاده کنید یا به جای کره به نان روغن زیتون بزنید».

این یک توصیه بخصوص است، با ادعایی بخصوص و منبعی کاملاً مشخص و لحنی قاطعانه. معمولاً تغدیه‎‌‌درمانگرهای رسانه‌ای در مقالاتشان با همین لحن صحبت می‏‎‌کنند. بیایید سری به کتابخانه بزنیم و به مقاله مورد استناد او نگاهی بی‌اندازیم (چروک پوستی: آیا خوراکی تأثیر دارد؟ پوربا ام‎بی و دیگران، مجله تغذیه آمریکا، فوریه ۲۰۰۱، (۱)۲۰، ۸۰-۷۱). قبل از هرچیز، خاطر نشان کنم که ما برداشت داودن از این تحقیق را نقد می‏‌کنیم و نه خود تحقیق را، و فرض را بر این می‌گذاریم که این تحقیق گزارشی است صادقانه از آنچه واقعاً انجام شده است.

تحقیق مذکور از نوع مشاهده‌ای بود و نه مداخله‌‎ای، یعنی به افراد روغن زیتون داده نشد تا بعد از مدتی تأثیر آن بر چروک‌های پوستی بررسی شود؛ اتفاقاً کاملاً برعکس بود. این تحقیق چهار گروه مختلف از مردم را کنار هم گذاشت تا سبک زندگی‌های متنوعی را پوشش دهد؛ از جمله یونانی‏‌ها، استرالیایی‌های آنگلو-سلتی و سوئدی‌ها، و به این نتیجه رسید که افرادی با عادت‌های غذایی کاملاً متفاوت میزان چروک‌هایشان متفاوت بود.

این موضوع برای من خیلی عجیب نیست و مسئله‌ای ساده در تحقیقات اپیدمیولوژیک را نشان می‌‏دهد که به آن «متغیرهای مخدوش‌کننده» می‏‌گویند، یعنی مواردی که از دید شما مغفول مانده‌‏اند، اما هم بر نتایج مورد مطالعه اثر می‌گذارند (مثل چروک‌های پوستی) و هم بر آنچه فکر می‏‌کنید باعث آن شده (مانند غذا). این متغیرها باعث می‌شوند به‌اشتباه فکر کنید نوعی رابطه علت‌ومعلولی وجود دارد، بنابراین برای رسیدن به نتیجه درست باید راه‌‏هایی برای حذف یا کاهش تأثیر آن‌ها پیدا کنید یا حداقل نسبت به وجودشان هوشیار باشید. در این مطالعه، آن‎‌قدر متغیرهای مخدوش‌کننده وجود داشت که شمردنشان سخت بود.

من خودم سالم غذا می‏‌خورم و چروک‌های صورتم زیاد نیست. ضمناً از طبقه متوسط هستم، پول دارم، شغل اداری دارم و زندگی‏‌ام -اگرتهدیدهای بچه‌گانه کسانی را که به محض شنیدن نقد آدم را به شکایت و خشونت تهدید می‏‌کنند نادیده بگیریم، تقریباً بدون تنش است. افراد، با سبک‌زندگی‏‌های متفاوت، رژیم‌‎های غذایی متفاوتی دارند و میزان چروک‏‌هایشان نیز متفاوت است. آن‌ها در سابقه ‎کاری، میزان استرس، میزان قرارگیری در معرض آفتاب، سطح رفاه، حمایت اجتماعی، الگوی استفاده از لوازم آرایشی و موارد بسیار دیگری با هم متفاوت‌اند. من می‏‌توانم دلایل زیادی بیاورم که چرا ممکن است بین مصرف روغن زیتون و کاهش چین‏‌وچروک ارتباطی وجود داشته باشد، اما این که خود روغن زیتون عامل اصلی باشد و مستقیماً روی پوست شما اثر بگذارد احتمالاً پایین‌ترین جایگاه را در فهرست من دارد.

به همین دلیل است که ما در تفسیر داده‌‎های مشاهده‎ای احتیاط به خرج می‏‌دهیم، و به نظر من، داودن در تفسیر این داده‎‌ها بیش‌ازحد پیش رفته، و با اطمینان و قطعیت فراوان، توصیه‌‏های تغذیه‏‌‌ای خیلی خاصی را در ستون روزنامه‌‏اش ارائه می‏‌دهد ( البته ممکن است با نظر من مخالف باشید، اما اکنون ابزار لازم را برای مخالفت آگاهانه در اختیار دارید).

اگر می‏‌خواستیم به شکل امروزی با این قضیه برخورد کنیم و نقدی سازنده ارائه دهیم، باید می‏‌پرسیدیم نویسنده بهتر بود چه می‏‌نوشت؟ به نظر من، هم در این مورد و هم در موارد دیگر، برخلاف آنچه روزنامه‌نگاران و «متخصصان» خودخوانده می‏‌گویند، مردم توانایی درک شواهد علمی را دارند، و هر کس این شواهد را پنهان کند، در بیان آن‌ها اغراق کند یا آن‌ها را طوری بیان کند که فهم‌شان سخت شود، احتمالاً قصد خوبی ندارد. در مورد واکسن سه‌گانه، رسانه‌ها خیلی سروصدا کردند، نگرانی‌های زیادی ایجاد کردند و تئوری‌های توطئه ساختند، اما اطلاعات علمی و واقعی به‌ندرت توضیح داده شد.

پس اگر من یک تغذیه‌‏درمانگر رسانه‌ای بودم، شاید بعد از ارائه تمام توصیه‌های معقول درباره آفتاب، می‏‌گفتم «تحقیقات نشون دادن کسایی که بیشتر روغن زیتون می‏‌خورن، چین‌‎وچروک کمتری دارن» و حس می‏‌کردم باید این را هم اضافه کنم که «البته افراد با رژیم‌های غذایی متفاوت، احتمالاً تو خیلی از زمینه‌ها با هم فرق دارن». اما در هر صورت داشتم درباره غذا حرف می‌‏زدم، پس می‌‏نوشتم «بی‎خیال، بفرمایید یه رسپی برای سس سالاد». برای همین هم هست که کسی من را برای نوشتن در ستون تغذیه استخدام نمی‌‏کند.

۳. از آزمایشگاه تا مجله‌‏های پرزرق‌وبرق

متخصصان تغذیه عاشق این‌ هستند که به تحقیقات علمی پایه استناد کنند، چون باعث می‌شود به نظر برسد درگیر فرآیندی پیچیده، فنی و دانشگاهی هستند که فهمش برای دیگران آسان نیست. اما شما باید خیلی مراقب باشید وقتی از آنچه در آزمایشگاه و داخل لوله آزمایش برای چند سلول اتفاق افتاده نتیجه‌‏گیری می‏‌کنید و آن را به سیستم پیچیده بدن انسان تعمیم می‏‌دهید، چون در بدن انسان همه‌چیز ممکن است دقیقاً برعکس آن چیزی باشد که آزمایش‌‎ها نشان می‏‌دهند. هر چیزی می‏‌تواند سلول‌های داخل لوله آزمایش را نابود کند. مایع ظرفشویی هم سلول‏‌های داخل لوله آزمایش را می‏‌کشد، ولی کسی از آن برای درمان سرطان استفاده نمی‏‌کند. این تنها یکی از دیگر مواردی است که نشان می‏دهد تغذیه‌گرایی، با وجود اینکه ادعای «پزشکی جایگزین» و «کل‏نگر» بودن دارد، در واقع سنتی است ابتدایی، ساده‌‎لوحانه، کهنه و از همه ‎مهم‎تر تقلیل‌گرا.

توصیه های غذایی برای سلامت

اینجا مثالی داریم از مایکل فن‌اشتراتن که به عنوان متخصص تغذیه در روزنامه دیلی اکسپرس مطلب می‏‌نویسد. او می‏‌گوید «تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که زردچوبه به‌شدت انسان را در برابر انواع سرطان، خصوصاً سرطان پروستات، مقاوم می‌‏کند». ایده جالبی است و ارزش بررسی دارد، و واقعاً هم چند مطالعه آزمایشگاهی روی سلول‌ها، معمولاً سلول‌هایی که از موش‌‎ها گرفته شده‌‏اند، وجود دارد که با ریختن عصاره زردچوبه رویشان رشد یا توقف رشدشان زیر میکروسکوپ بررسی شده. مجموعه‌ای آزمایش روی حیوانات انجام شده و داده‌‎های محدودی وجود دارد، اما منصفانه نیست که بگوییم در دنیای واقعی اگر انسان‌ها زردچوبه یا کاری مصرف کنند، «جلوی انواع سرطان، علی‌الخصوص سرطان پروستات، را می‏‌گیرد»، مخصوصاً زردچوبه که چندان جذب بدن نمی‏‌شود.

چهل سال قبل، مردی به نام آستین بردفورد هیل، که پدر تحقیقات پزشکی مدرن به شمار می‏‌رود و نقش مهمی در کشف رابطه سیگار و سرطان ریه داشت، مجموعه‌ای فهرست‌مانند از دستورالعمل‏‌ها را برای ارزیابی رابطه علت و معلولی میان عوامل و نتایج نوشت. این دستورالعمل‌‏ها اساس پزشکی مبتنی بر شواهدند و ارزشش را دارد که آن‌ها را در پس ذهنتان داشته باشید: این رابطه باید قوی باشد، به‌طور مداوم در مطالعات مختلف تکرار شود و مشخصاً به همان موضوع مورد بررسی مربوط باشد. همچنین، علت ادعاشده باید پیش از اثر احتمالی رخ داده باشد. در حالت ایدئال باید یک شیب زیست‌شناختی وجود داشته باشد، مثل رابطه مقدار-پاسخ1. این رابطه نباید با دانسته‌‎های قبلی‎‌مان در تضاد کامل باشد (چون ادعاهای خارق‌‎العاده، شواهد خارق‌‎العاده می‌طلبند)، ضمن این که از نظر زیستی منطقی و قابل‌پذیرش باشد.

مایکل فن ‌اشتراتن فقط توانسته مورد آخر را فراهم کند. پزشکان و دانشگاهیان خیلی محتاط‎اند در برابر کسانی که با شواهد بی‎پایه ادعای درمان دارند، چون این ادعاها را معمولاً از کسانی می‌شنویم که قصد فروش چیزی را دارند: به‌طور خاص، شرکت‌های دارویی. مردم عادی معمولاً مستقیم در معرض تبلیغات شرکت‌های دارویی نیستند، چون در اروپا فعلاً این شرکت‌ها خوشبختانه اجازه ندارند با بیماران مستقیماً صحبت کنند، اما مدام سراغ پزشک‌ها می‌روند و از همان ترفندهایی استفاده می‌کنند که در صنعت درمان‌های معجزه‌‌آسا نیز رایج است. در دانشکده پزشکی این ترفندها را به دانشجویان آموزش می‌دهند، برای همین من اکنون می‌‎توانم آن‌ها را به شما بیاموزم.

شرکت‌های دارویی علاقه دارند مزایای نظری داروهایشان را تبلیغ کنند (مثلاً «این دارو بیشتر روی گیرنده z4 اثر می‎گذارد، پس باید عوارض جانبی کمتری داشته باشد!»)، یا از داده‌‎های آزمایش‎‌های حیوانی و «نتایج جانشین» استفاده کنند (مثلاً «این دارو نتایج آزمایش خون را بهتر می‎‌کند، پس حتماً جلوی سکته قلبی را می‎‌گیرد!») تا ثابت کنند محصولشان مؤثر و از بقیه بهتر است. بسیاری از کتاب‎‌های تخصصی و محبوب در زمینه تغذیه، اگر روزی فرصت مطالعه‌شان را پیدا کنید، دقیقاً از همین شگرد قدیمی شرکت‏‌های دارویی استفاده می‌کنند. برای مثال، ادعا می‏‌کنند «یک آزمایش تصادفی کنترل‎‌شده با دارونما» نشان داده که فلان ویتامین مفید است، اما واقعیت این است که آن ویتامین تنها یک نتیجه جانشین را تغییر داده است.

به عنوان مثال، ممکن است مطالعه فقط نشان داده باشد که پس از مصرف فلان ویتامین، میزان آن در خون بیشتر شده است و پس از مصرف دارونما این اتفاق نیفتاده، که خود یافته چندان شگفت‌انگیزی نیست. اما همین را به‌عنوان نتیجه‌‎ای مثبت به خورد خواننده ناآگاه می‏‌دهند. یا شاید تغییرات یک شاخص دیگر، مثلاً سطح یک مؤلفه مبهم سیستم ایمنی، در مطالعه گزارش شده باشد، که باز هم تغذیه‌درمانگرهای رسانه‌ای به‌گونه‌ای مطرحش می‏‌کنند که انگار شاهدی قطعی برای سودمندی آن در دنیای واقعی است.

استفاده از این نتایج جانشین مشکلاتی دارد. این نتایج اغلب فقط ارتباطی ضعیف و نظری با خود بیماری دارند، آن هم در مدل‌هایی بسیار انتزاعی، و اغلب در شرایط ایدئال آزمایشگاهی که در آن حیوانات با ژن‌‎های یکسان، تحت شرایط فیزیولوژیکی کاملاً کنترل‌شده، نگهداری می‏‌شوند. البته با استفاده از نتایج جانشین می‌‏توان درباره بیماری‏‌های انسانی فرضیه‌سازی کرد و به بررسی آن فرضیه‌ها پرداخت، اما باید با دقتی بسیار بالا اعتبارسنجی شوند. مثلاً باید مشخص باشد: آیا میان میزان مصرف و پاسخ ارتباط واضحی وجود دارد؟ آیا این نتیجه واقعاً بیماری را پیش‌بینی می‌‏کند یا فقط یک «هم‌متغیر» است؟ (یعنی چیزی که ممکن است پیامد بیماری باشد، نه علت آن). آیا مرز مشخصی بین مقادیر نرمال و غیرنرمال وجود دارد؟

نکته‌ای که باید خاطرنشان کنم این است که من فقط همان ادعاهایی را بررسی می‌کنم که خود این چهره‌های معروف رسانه‌ای حوزه تغذیه مطرح کرده‌‎اند. آن‌ها خودشان را دانشمند می‏‌خوانند و مطالبشان در ستون‌‎های روزنامه، برنامه‌های تلوزیونی و کتاب‏‌هایشان، پر از ارجاع به پژوهش‌‎های علمی است. من هم فقط همان سطح ساده و ابتدایی دقت و سخت‎گیری علمی را که در بررسی نظریه‌های جدید و ادعاهای شرکت‌های دارویی و غیره به کار می‏برم روی گفته‌‎های آن‌ها اعمال می‌کنم.

داده‌های به‌دست‌آمده از آزمایش‌های حیوانی نیز با اشکالات مشابهی همراه‏‌اند. هیچ‎کس منکر نمی‌شود که این داده‌‎ها در حوزه نظری، برای بسط نظریه‌ها یا شناسایی خطرات احتمالی بسیار ارزشمندند، البته در صورتی که با احتیاط بررسی شوند. اما تغذیه‌درمانگرهای رسانه‌‎ای آن‌قدر دلشان می‏‌خواهد توصیه‌‎های سبک‌زندگی ارائه کنند که غالباً متوجه نیستند تعمیم این نتایج نظری و ایزوله به انسان چه مضراتی را به همراه دارد.

انگار فقط در اینترنت می‌‎گردند تا از اینجا و آنجا خرده مطالبی علمی پیدا کنند و با آن قرص و ادعاهایشان را بفروشند. هرچه باشد، هم بافت بدن و هم خود بیماری در حیوان ممکن است با بدن انسان بسیار متفاوت باشند، و این مشکلات در حیوانات آزمایشگاهی حتی شدیدتر هم هستند. دادن مواد شیمیایی در مقادیر بالا به حیوانات ممکن است مسیر سوخت‌وساز طبیعی را مختل کند و نتایج گمراه‌کننده‎ای به بار آورد. البته ماجرا به همین‎جا ختم نمی‌‏شود. این که یک ماده بتواند چیزی را در مدل آزمایشگاهی کم یا زیاد کند به‌هیچ‌وجه به این معنا نیست که در بدن انسان نیز همان اثر را خواهد داشت، همان‌طور که در ادامه، درباره آنتی‏‌اکسیدان‌ها و خواص شگفت‌انگیزشان خواهیم دید.

و اما تکلیف زردچوبه که قبل از این که بخواهم از طریق این دانه کوچک دنیای استفاده از تحقیقات نظری را به تصویر بکشم در موردش حرف می‌زدیم، چه می‏‌شود؟ بله، شواهدی وجود دارد که نشان می‌‏دهد کورکومین، ماده شیمیایی موجود در زردچوبه، از نظر زیستی بسیار فعال است و به شکل‏‌های مختلف روی سیستم‏‌های گوناگون بدن تأثیر می‏‌گذارد (اگرچه بر اساس برخی نظریه‏‌ها ممکن است سرطان‌زا هم باشد، محض اطلاعتان). بنابراین، این ماده بدون شک ارزش بررسی و تحقیق را دارد.

اما این که بگوییم باید بیشتر کاری بخوریم تا کورکومین بیشتری وارد بدنمان شود یا بگوییم «تحقیقات اخیر» نشان داده‌‏اند که کورکومین «به‌شدت در برابر انواع سرطان‌ها، به‌ویژه سرطان پروستات، محافظت ایجاد می‏‌کند»، نیازمند تأمل است. باید این ادعاهای نظری را در چارچوب بدن انسان سنجید. تنها مقدار اندکی از کورکومینی که می‌‏خورید جذب بدن می‌شود. باید چند گرم کورکومین بخورید تا مقدار آن در خونتان قابل تشخیص باشد، و برای چند گرم کورکومین، باید ۱۰۰ گرم زردچوبه بخورید. موفق باشید! بین تحقیقات علمی و دستور غذا چیزهای زیادی هست که شاید متخصصان تغذیه به شما نگویند.

۴.انتخاب گزینشی

هدف این است که تمام اطلاعات را در اختیار مخاطبان بگذاریم تا آن‌ها خودشان کار ما را ارزش‌گذاری کنند، نه صرفاً اطلاعاتی که قضاوت را به‌سمت خاصی می‎‏‌کشانند.

تاکنون حدود پانزده میلیون مقاله علمی پزشکی منتشر شده است و ۵۰۰۰ مجله پزشکی هر ماه منتشر می‌شود. بسیاری از این مقالات یکدیگر را نقض می‌کنند. انتخاب اینکه کدام مقاله به درد ما می‏‌خورد و کدام نمی‏‌خورد کار بسیار دشواری است. ما به‌ناچار سراغ راه‌های میانبر استفاده می‌‏رویم و به مقالات مروری، یا متاآنالیزها، یا کتاب‌های درسی، یا شنیده‌ها و یا بررسی‌های خبری اکتفا می‏‌کنیم.

اگر هدف ما رسیدن به حقیقت مسئله باشد، این کار را انجام می‏‌دهیم. اما اگر قصد اثبات نکته‌ای را داشته باشیم چه؟ هیچ عقیده‌ای آن‌قدر مضحک نیست که در سراسر دنیا هیچ دکتری پیدا نشود که با آن موافق باشد، و به همین ترتیب، هیچ پیشنهادی در پزشکی آن‌قدر غیرمنطقی نیست که یک مقاله در دفاعش پیدا نشود، البته اگر برایتان مهم نباشد که آن مدرک خیلی ضعیف و بی‎ربط باشد و فقط تحقیقاتی را انتخاب کنید که به نفع شما هستند.

یکی از مطالعات مهم درباره انتخاب گزینشی در ادبیات علمی مقاله‌ای است که درباره لینوس پائولینگ، پدر تغذیه‌‏گرایی مدرن، و تحقیقاتش درباره ویتامین سی و سرماخوردگی نوشته شده است. در سال ۱۹۹۳، پائول نیپشیلد، استاد همه‌‎گیرشناسی در دانشگاه ماستریخت، فصلی در کتاب معتبر بررسی‌‏های نظام‌مند2 نوشت. او زحمت زیادی کشید و تمام مطالعاتی را که در زمان پائولینگ موجود بود، با همان دقت و روش‌مندی علمی، بررسی کرد که امروزه در مقالات معتبر دیده می‌شود.

او دریافت که هرچند برخی آزمایش‌‎ها نشان می‌دادند ویتامین سی ممکن است مفید باشد، اما پائولینگ فقط آن نتایجی را نقل کرده بود که به نفعش بودند. او مطالعاتی را که نظریه‌اش را زیر سوال می‏‌بردند رد کرده بود، چراکه به عقیده او از حیث روش‎مندی اشکال داشتند. اما بررسی بی‌طرفانه نشان داد که مقالات مورد علاقه خودش هم این ایراد را داشتند.

در دفاع از پائولینگ باید گفت که در زمان او استاندارهای علمی دقیق امروزی هنوز شناخته نشده بودند، و احتمالاً خودش هم متوجه سوگیری‌اش نبوده است. اما امروزه انتخاب گزینشی به یکی از شگردهای رایج در درمان‏‌های جایگزین و خصوصاً علم تغذیه تبدیل شده است، به‌طوری که انگار بخشی از رویه معمول آن‌هاست (در واقع همین انتخاب گزینشی است که به درمانگران طب جایگزین اجازه می‌دهد «پارادایم جایگزین» خود را با آب‌وتاب تعریف و توجیه کنند). در پزشکی رایج هم گاهی این اتفاق می‌افتد، اما با یک تفاوت عمده: آنجا انتخاب گزینشی را مشکلی بزرگ تلقی می‌کنند و تا کنون برای حل آن تلاش‌های زیادی انجام شده است.

راه‌حل این مشکل فرآیندی است به نام «مرور نظام‌مند». در این روش، به جای این که فقط در اینترنت بگردید و مقالات دلخواهتان را برای اثبات حرفتان پیدا کنید، باید یک روش جست‌وجوی مشخص و شفاف داشته باشید؛ ویژگی‌های هر مطالعه‎‌‌ای که پیدا کردید را ثبت کنید؛ کیفیت روش علمی هر تحقیق را، ترجیحاً بدون نگاه‌کردن به نتایج، ارزیابی کنید ( تا ببینید آزمون چقدر منصفانه بوده)؛ گزینه‌ها را با هم مقایسه کنید و، درنهایت، خلاصه دقیقی ارائه دهید از این که کدام مطالعات مهم‌ترند.

نام نویسنده: فاطمه عاقلی
من فاطمه عاقلی‌ هستم؛ من همیشه جایی میان علم و داستان قدم می‌زنم تا مفاهیم علمی را به زبان روایت و نوشتن، زنده کنم. نوشتن برای من راهی برای معنا بخشیدن به دانسته‌هاست.
منابع مقاله:

ترجمان

دسته بندی ها :

نظرات

نظر خود را بنویسید

مقالات مشابه

مشاهده همه
آخرین مقالات
مشاهده همه