آیا استرس امتحان واقعا مشکلی پزشکی است؟

5/5 - (1 امتیاز)
آیا استرس امتحان واقعا مشکلی پزشکی است؟
123
تاریخ انتشار: 6 دی 1404 | 6 دی 1404
0 دقیقه
0 نظر

کودکانی که از مدرسه بیزارند ممکن است دچار «فوبیا» تشخیص داده شوند، و آن‌هایی که نگران امتحان‌اند مبتلا به «استرس امتحان». با ما در این مطلب از دارو دات کام همراه باشید تا به این سوال پاسخ دهیم که آیا استرس امتحان واقعا مشکلی پزشکی است؟

تاثیرات امتحانات سنگین بر سلامت روان دانش آموزان

فرانک فورِدی در اسپایکد نوشت:  «نتایج یک بررسی جدید درباره برنامه درسی مدارس انگلستان نشان می‌دهد که امتحان‌های سنگین و سخت بر سلامت روانی نوجوانان اثر گذاشته‌اند. طبق نظرسنجی‌های انجام‌شده، نیمی از دانش‌آموزانی که تابستان گذشته مشغول امتحانات بودند گفته‌اند در آن دوره با استرس دست‌وپنجه نرم کرده‌اند. حالا به نظر می‌رسد این امتحانات، که ویژه دانش‌آموزان ۱۵ و ۱۶ساله است، باید برای محافظت از آن‌ها در برابر چیزی که معضل استرس نامیده می‌شود ساده‌تر و محدودتر شوند.

اما آنچه حتی بیش از این جای نگرانی دارد روندی است که طی آن احساسات و تجربه‌های عادیِ کودکان امروزی مدام شکل و شمایل پزشکی پیدا می‌کنند. امتحان همیشه برای دانش‌آموزان استرس‌زا بوده، اما فقط در سال‌های اخیر است که این استرس به مشکلی پزشکی تبدیل شده، مشکلی که گویی باید به هر قیمتی از کودکان در برابرش محافظت کرد. همان‌طور که در کتابم «فرهنگ درمان: پرورش آسیب‌پذیری در عصر عدم‌قطعیت1» توضیح داده‌ام، کودکان دائماً در معرض روایتی قرار دارند که همه چیز را به بیماری تعبیر می‌کند، روایتی که نه‌فقط احساس‌کردن و تجربه‌کردن مشکلات را چارچوب‌بندی می‌کند، بلکه عملاً دعوتی است به بیماری».

بر پایه آمارهای نمایشی و رسانه‌پسند، مدارس این روزها با اپیدمی استرس امتحان روبه‌رو هستند. گفته می‌شود دانش‌آموزان به‌طرزی بی‌سابقه زیر فشار درس له شده‌اند. در سال ۲۰۱۹ گزارشی نشان داد که، طی یک سال، شمار دانش‌آموزانی که در جلسات مشاوره درباره استرس امتحان ابراز نگرانی کرده‌اند ۲۰۰ درصد افزایش یافته است. بی‌تردید اگر آن گزارش امروز منتشر می‌شد این رقم احتمالاً به ۳۰۰ یا حتی ۴۰۰ درصد می‌رسید.

اپیدمی ادعاییِ «استرس امتحان» و دیگر اضطراب‌های مدرسه، بیش از آن که ناشی از بالارفتن واقعی فشار درسی باشد، احتمالاً حاصل روندی است که تجربه‌های عادی کودکان را در قالب بیماری بازنمایی می‌کند. رفتارهای ناهنجار آن‌ها دیگر «بی‌انضباطی» یا «دردسرسازی» تلقی نمی‌شود، بلکه با برچسب‌های پزشکی معنا پیدا می‌کند. کودکانی که از مدرسه بیزارند ممکن است دچار «فوبیا» تشخیص داده شوند، و آن‌هایی که نگران امتحان‌اند مبتلا به «استرس امتحان». احساسات معمولی نیز حالا در قالب مفاهیم درمانی بازتعریف می‌شوند.

جای تعجب ندارد که در سه دهه گذشته کودکان این روایت را درونی کرده‌اند و تجربه‌های خود را با واژگانی روان‌شناختی مانند «استرس»، «تروما» و «افسردگی» توصیف می‌کنند. رابرت مرتونِ جامعه‌شناس چنین روندی را «پیش‌گویی خودمحقق‌کننده» نامید، یعنی باورهایی که درباره افراد وجود دارد آن‌ها را به رفتاری وامی‌دارد که همان باورها را تأیید می‌کند. اگر به کودکان بگوییم که تجربه‌هایی مثل امتحان موجب استرس، تروما یا افسردگی خواهد شد، بسیاری‌شان همان را تجربه خواهند کرد. استوارت جاستمن نیز گسترش تشخیص‌های پزشکی را نوعی دعوت به احساس بیماری می‌داند، چیزی که آن را «اثر نوسیبو»2 می‌نامد.

وقتی به کودکان یاد می‌دهیم چیزی را که پیش‌تر ناراحتی‌ای عادی تلقی می‌شد با زبان روان‌شناسی بفهمند، ممکن است نقش ازپیش‌تعریف‌شده را بپذیرند. این روایت فقط زبانی برای بیان احساسات در اختیارشان نمی‌گذارد، بلکه آن‌ها را فعالانه به بیماربودن دعوت می‌کند. از همین رو، بیماربودن به بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت بسیاری از مردم امروز بدل شده است. این فرهنگِ شکنندگی، نسلی از قربانیان می‌پروراند.

نام نویسنده: فاطمه عاقلی
من فاطمه عاقلی‌ هستم؛ من همیشه جایی میان علم و داستان قدم می‌زنم تا مفاهیم علمی را به زبان روایت و نوشتن، زنده کنم. نوشتن برای من راهی برای معنا بخشیدن به دانسته‌هاست.
منابع مقاله:

ترجمان

دسته بندی ها :

نظرات

نظر خود را بنویسید

مقالات مشابه

مشاهده همه
آخرین مقالات
مشاهده همه